معنی یک دهم متریک
حل جدول
دسی
یک دهم
عشر، دسی
عشر
دسی
متریک
دستگاه بین المللی یکاها
یک دهم سانتیمتر
میلیمتر
یک دهم متر
دسی
پیشوند یک دهم
دسی
لغت نامه دهخدا
یک دهم. [ی َ / ی ِ دَ هَُ] (اِ مرکب) ده یک. یک جزء از ده جزء. یک بخش از ده بخش چیزی یا عددی. عُشر. (از یادداشت مؤلف).
دهم
دهم. [دَهَُ] (عدد ترتیبی، ص نسبی) چیزی که در مرتبه ٔ ده واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). عاشر. (منتهی الارب). دهمین. دهمی. که در مرتبه ٔ دهم است. (یادداشت مؤلف)،عشر؛ دهم شدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی).
دهم. [دَ] (ع اِ) عدد بسیار از هر چیز. ج، دهوم. || امر عظیم. || بدی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || کس، مایقال ای الداهم هو؛ کدام کس است او. (ناظم الاطباء). خلق. (منتهی الارب) (آنندراج). || خلق، مایقال ای دهم اﷲ هو؛ کدام خلق خداست او. (ناظم الاطباء).
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
متری،
واژه پیشنهادی
اعشار
معادل ابجد
749